راهنمای سفر با خودروی شخصی به گرجستان 1396

Travel to georgia www.telegram.me/georgiatravel1396

راهنمای سفر با خودروی شخصی به گرجستان 1396

Travel to georgia www.telegram.me/georgiatravel1396

راهنمای سفر با خودروی شخصی به گرجستان 1396

در یک محیط باحال و صمیمی تجربه های خودمون رو در اختیار دوستان قرار می دهیم
تا بتوانند با خیال راحت یک سفر اقتصادی و به صرفه به کشور زیبای گرجستان رو داشته باشند
با نظرات سازنده و نقدهاتون ما رو خوشحال می کنید .
در ضمن یادتون نره به کانال تلگرامی ما ملحق بشین .

۲۱
شهریور

یکی از چالش های اصلی هر مسافرتی ، بحث اسکان یا اقامت در سفر است .

اما برای سفر به گرجستان زیاد نگران نباشید ، با این راهکار به راحتی می تونین یک جای خوب برای خودتون ، دست و پا کنید .
 قبل از سفر از طریق سایت بوکینگ www.booking.com  اقدام به رزرو محل مورد نظر خود کنید ، خیلی راحت وارد سایت شوید  شهر مورد نظر خودتون رو انتخاب کنید ، زمانی که می خواهید هم از محل مورد نظر انتخاب کنید ، حالا سرچ کنید و میبینید با گزینه های متعددی روبرو می شوید ، از هتل های پنج ستاره و تاپ گرفته تا آپارتمان ها  و هاستل هایی بسیار خودمانی
این شما هستید که تعیین می کنید کجا بروید .
اگر از فیلترهای موجود در سایت استفاده کنید ، راحت تر به گزینه مورد نظر خواهید رسید .
راستی بابت پرداخت هزینه هم  نگران نباشید ، به راحتی میتوانید با شرکت هایی که در ایران این کار را برایتان انجام می دهند در تعامل باشید .
یعنی چی ؟ یعنی شما یک پرداخت ارزی دارید و باید به دلار یا یورو یک هزینه ای را پرداخت کنید اما مستر کارت و ... ندارید ، خیلی از شرکتهای ایرانی هستند که این کار رو براتون انجام میدهند و مبلغ ناچیزی بعنوان کارمزد دریافت می کنند .
اگر هم بخواهید میتوانید از فیلتر رزرو بدون نیاز به کارت اعتباری استفاده کنید و پرداخت خودتون رو در محل انجام دهید ، توجه داشته باشید که این گزینه رو اگر انتخاب کنید ، انتخاباتون محدود میشه .
میتونید هم قبل از سفر لیستی از آدرس هتل ها و هاستل ها و آپارتمان های مورد نظرتون تهیه کنید و به اونها در گرجستان مراجعه کنید و ببینید کدومشون به شما جای خالی میدهند ، ریسک این گزینه بالاست و پیشنهاد نمیشه .
دوستانی از من سوال پرسیدند که از سایتهای ایرانی میشه رزرو کرد و مراجعه کرد ؟ 
شدنش که بله میشه ، ولی قیمتها رو خیلی بالا می زنند و شما متضرر میشین .
با همین سایت بوکینگ ، خودتون به راحتی میتونید از پس کار خودتون بر بیاید .
هر سوالی بود در قسمت نظرات در خدمت هستم .

به دوستان گل توصیه می کنم در کانال تلگرامی من عضو شوید : https://t.me/georgiatravel1396
اگر سوالی و نقدی داشتید در تلگرام  هم در خدمت هستم 

۱۹
شهریور

حداقل هزینه برای سفر با خودروی شخصی به گرجستان چقدر است ؟
این سوالی است که خیلی از دوستان از ما پرسیدند .
با توجه به هزینه های اندک خورد و خوراک در گرجستان ، تقریباً برابر ایران ، اگر بتوانید اقامت خود را مدیریت کنید و از هتل های چند ستاره چشم پوشی کنید و اقامت خود را در دل مردم محلی و خانه های بومی آنها انجام دهید ، در هزینه های کلی سفر شما فوق العاده صرفه جویی میشه ، کار سختی هم نیست .
لذت سفرتون هم دو چندان میشه .
برای خورد و خوراک هم نگران نباشید ، کافه ها و رستوران های سطح شهر بسیار زیاد هستند و نگرانی بابت سیر کردن شکم خود و همراهان محترم نخواهید داشت .
شما میتوانید وعده نهار خود را در یک رستوران مجلل چند ستاره با منظره شهر با هزینه بالا سپری کنید ، یا میتوانید لذت خوردن غذاهای محلی که به وفور در سطح شهر یافت میشوند را تجربه کنید .
البته شاید دوستانی باشند که تمایلی به میل کردن غذای محلی نداشته باشند ، این دوستان هم نگران نباشند ، رستوران های ایرانی در اکثر شهرهای گرجستان یافت می شوند و جای هیچ گونه نگرانی نیست .

به دوستان گل توصیه می کنم در کانال تلگرامی من عضو شوید : https://t.me/georgiatravel1396
اگر سوالی و نقدی داشتید در تلگرام  هم در خدمت هستم 

۱۳
شهریور

صبرستان ویزای توریستی برای اتباع ایران و هند را لغو کرد.
به گزارش ایسنا از ریانووستی، دفتر مطبوعاتی دولت صربستان اعلام کرد، از این پس شهروندان ایران و هند نیازی به دریافت ویزا برای سفر به صربستان ندارند.
این تصمیم در نشست روز سه‌شنبه (31 مرداد) دولت جمهوری صربستان اتخاذ شد و علت آن توجه به منافع گردشگری و جلب شهروندان ایران و هند برای سفر توریستی به این کشور اروپایی اعلام شد.
به گفته دولت صربستان، ورود گردشگران ایران و هند و سرمایه‌گذاران بالقوه آنها، فضای اقتصادی مطلوبی را برای صربستان ایجاد خواهد کرد و باعث رشد مناسبات دو کشور خواهد شد.
براساس آمار موجود، مراودات اقتصادی ایران و صربستان در حدود ۲۰ میلیون دلار و هند و صربستان در حدود ۱۵۰ میلیون دلار است.
جمهوری صربستان با جمعیت 10 میلیون نفر در جنوب شرقی اروپاست، پایتخت آن بلگراد است و از شمال با مجارستان، از شرق با رومانی و بلغارستان، از غرب با مونته‌نگرو، کرواسی و بوسنی و هرزگوین و از جنوب با آلبانی و مقدونیه همسایه است.

به دوستان گل توصیه می کنم در کانال تلگرامی من عضو شوید : https://t.me/georgiatravel1396
اگر سوالی و نقدی داشتید در تلگرام  هم در خدمت هستم 

۱۳
تیر

سفر به باتومی با ماشین شخصی    
 

«سفر مثل ازدواج است، بزرگ ترین اشتباه در آن، این است که فکر کنی همه چیز تحت کنترل توست.» «جان اشتاین بک»

تو یکی از روزهای آخر خرداد 96 پشت فرمون ماشین توی ترافیک همت ( اتوبانی در استان تهران ) بودم ، هوس جاده های خلوت ترکیه و مسیرش به گرجستان رو کردم ، آرامش وصف نشدنی رو از اعماق دلم می خواستم  . 
جاده های خلوت با چشم انداز زیبا ، از این زندگی شلوغ شهری و سر و صدا و البته پر استرس  هم خسته شده بودم ، تابستون هم که داره شروع می شه ،  بچه مدرسه ای من هم که تعطیل شده ، تعطیلات عید فطر هم که نزدیکه ، دو روز تعطیل رسمی داریم ، فکر کنم همه چیز مهیاست  که دوباره روحی جلا بدم .
اما باید دقیق برنامه ریزی می کردم ، دو دوتا چهار تا می کردم  ببینم حدودچقدر خرج داره ؟
بار اولم نیست ، این دفعه هشتمی هستش که با خودروی شخصی مسافرت خارج از ایران میرم .( بد عادتی شده برام ) 
ده  روز مهلت برنامه ریزی داشتم  تا بتونم استارت این سفر ارزان قیمت رو بزنم ، ماشین که کاپوتاژ بود و گواهینامه و کارت ماشین بین المللی و پلاک داشتم ، پس از این هزینه ( 500 هزار تومانی ) در امان بودم . باید بیمه بین المللی و بیمه مسافرتی رو می گرفتم .
استارت رو زدم ، بدون اینکه به همسر جان اطلاع بدم ، سورپرایز بود دیگه  .
بیمه 15 روزه برگ سبز ( بیمه ایران ) 75000 تومان از نمایندگی مطهری تهران تهیه کردم  ، بیمه مسافرتی رو هم از بیمه ملت به مبلغ 25 هزار تومان برای سه نفرمون هم تهیه کردم .
بابت اقامت هم با دوستی که بومی شهر باتومی هستش و منزل ویلایی داره تماس گرفتم و اعلام کردم دارم میام باتومی ، خونت رو به کسی اجاره نده . پنج شب میام و توش میمونم . از قرار شبی 13 دلار . یعنی بابت اقامت توی باتومی به مدت پنج شب باید 65 دلار به صاحبخانه می دادم . هزینه ناچیزی بود ، از طرفی هم من و هم همسرم علاقه ای به تجمل در سفر نداریم ، چون تجمل آفت سفر و خاطره خوبه .( این نظر منه ) . زیاد سفر میرویم و البته با هزینه کم .
اتاق مورد نظر ما توی باتومی دارای آشپزخانه مشترک و سرویس بهداشتی و حمام مشترک با صاحبخانه بود ، تمام وسایل پخت و پز و شست و شو اعم از ماشین لباسشوئی و غیره هم موجود بود .
یک خونه با وسایل کامل  که یک اتاقش رو به ما اجاره می داد ، با همون قیمت که گفتم ، صاحبخونه هم خیلی آدم تمیز و خوبی بود ، خیلی مهربان و خاکی و دوست داشتنی ، از قشر متوسط جامعه گرجستان هستند .
یه کم باید خرید تو راهی رو می کردم و تمام .
سه شب مونده به سفر به خونواده گفتم ، عشقی کردند که بیا و ببین ، هشت روز مسافرت باحال در پیش بود .
بالاخره انتظارا به سر رسید و حرکت ما راس ساعت 12 ظهر روز پنج شنبه یک تیر 96 به سمت مرز بازرگان  کلید خورد  .
حدودای ساعت نه  شب رسیدیم به بازرگان ، پروسه رد شدن با خودرو از مرز  در صورت خلوتی گمرک حدود 20 دقیقه زمان میبره و شما به خاک ترکیه میرسید ، از طرفی قصد داشتم  مرز رو رد کنم و خودم رو برسونم ایغدیر و هتل لطیف ، دوست قدیمی که همیشه میرم پیشش ، هتلش سه ستاره هستش و خوش قیمت ، شبی 60 لیر .
اما پشیمان شدیم و گفتیم شب رو در ماکو بمانیم و صبح فردا به طرف مرز و خروج از ایران رو انجام بدیم . چون هوا گرگ و میش بود و من قصد نداشتم ، شب رو در جاده های ترکیه باشم .
رفتیم هتل جهانگردی ماکو ، یک اتاق دو تخته با صبحانه برای سه نفر جمعاً  149 هزار تومان .
شب رو در هتل استراحت کردیم و صبح ساعت 10 پس از صرف صبحانه ، به سمت گمرک حرکت کردیم ، باک بنزین رو تا خرخره پر کردم ، اما چقدر گمرک شلوغ بود ، چه غلطی کردم دیشب موندم ماکو ، کاش رد کرده بودیم مرز رو ، از ساعت 10 تا ساعت 15 درگیر رد کردن گمرک و صف طولانی و بعضاً حق خوری و عدم اعتقاد به صف توسط عده کثیری از هموطنان  عزیز تر از جان .
نمیدونم چرا این حق کشی و ضایع کردن حق دیگران را عده ای زرنگی می دانند ، امیدوارم این انرژی های منفی به خودشون برگرده تا حالش رو ببرند .
بعد از کلی حرص خوردن از دست یک سری از هموطنان که هیچ پایبندی به صف نداشتند بالاخره  راس ساعت 15 به وقت ایران توی جاده های ترکیه بودم ، به سمت شهر ایغدیر .
مسیر انتخابی ام خروج از مرز ترکگوز بود و حرکت به سمت باتومی در خاک گرجستان بود .تقریباً باید 360 کیلومتر در خاک ترکیه میرفتم تا به گرجستان برسم و از اونجا برم سمت باتومی .
تقریباً ساعت های هشت غروب جمعه رسیدیم مرز واله ( مرز ترکیه با گرجستان در شهر ترکگوز ترکیه و شهر واله گرجستان ) 
تشریفات خروجمون از ترکیه و ورود به گرجستان در کمتر از یک ربع ساعت انجام شد .
سمت گرجستان از نظر بردن دارو خیلی حساس هستند و شما خواننده گرامی این سفرنامه در نظر داشته باش که اگر قصد سفر به گرجستان داشتی به هیچ وجه دارو همراه خودت نبری .
درسته اینجا ایبوبروفن و استامینوفن کدئین مثل نقل و نباته ، اما یک برگش اونجا میتونه سفر رو زهر مارت کنه و خاطره بدی برات بزاره ، منم که اینو از سفر های قبلی ام میدونستم ، هیچ دارویی همراه خودمون نداشتیم .
پلیس گرجستان در پنج دقیقه ،  وسایل ماشینم  رو از ایکس ری رد کرد و مجوز ورود به  جاده های  گرجستان داده شد .
فکر می کردم که از شهر واله تا باتومی رو دو یا سه ساعته طی می کنم و آخرای شب میرسم باتومی ، اما زهی خیال باطل .
یه توضیحی رو باید اینجا خدمت خواننده گرامی عرض کنم :
در دوبار سفری که سال 95 با خودرو شخصی به گرجستان ( تفلیس  یکبار و یکبار هم باتومی ) داشتم و سفرنامه اش هم در همین سایت موجوده :
  هم مرز سارپی رو از نزدیک دیده بودم و هم مرز ترکگوز یا واله ، چون قیمت بنزین در ترکیه بالاست قصد من ورود زودتر به خاک گرجستان بود ، تا با خیال راحت مسیر رو بریم و اگر نیاز به بنزین داشتیم توی گرجستان با هزینه کمتری اون رو دریافت کنیم .
مسیر مرز بازرگان ایران تا مرز شهرهوپا ترکیه با شهر سارپی گرجستان 640 کیلومتره .
مسیر مرز بازرگان تا مرز شهر ترکگوز ترکیه با شهر واله گرجستان حدود 347 کیلومتره .
پس انتخاب من شد مسیر دوم که کیلومتر کمتری رو در خاک ترکیه پیمایش کنیم .
از طرفی هم هیچ مطالعه ای روی جاده شهر واله گرجستان به شهر باتومی نداشتم و به یک نقشه دستی اعتماد کردم ، که کار فوق العاده اشتباهی بود .
خلاصه ،  ساعتای 9 غروب بود که از واله اولین خروجی رو که تابلو زده بود به سمت باتومی پیچیدیم ، یک تابلو دیدیم که نوشته بود تا باتومی 120 کیلومتره و خوشحال شدیم زود میرسیم .
15 کیلومتر اول همه چی خوب بود و ما هم شاد و شنگول بودیم از رادیو آهنگ های گرجی شاد پخش می شد و ما هم لذت می بردیم  ، اما یهو جاده خاکی شد ، من که فکر کردم اشتباه اومدم برگشتم عقب یک خورده و از محلی ها با زبان بی زبانی ، پرسیدم باتومی از کدام طرفه ؟ و اونها دوباره به من همین جاده رو نشون دادند .
جاده ای خلوت ، بدون گاردیل ، جنگلی ، خاکی ، با چاله و چوله های فراوان اما بکر .
 
محل قرارگیری عکس 1
طفلک گوگل هم توی پیشنهاد هاش این جاده رو نذاشته بود که من این رو انتخاب کردم . همین جاده که با قرمز مشخص کردم . 
تو ایران من به شخصه همچین جاده خرابی تا به حال ندیدم .
چون اوایل جاده آسفالت بود و  ما حس میکردیم که باران جاده را شسته و برده ، پس به مسیر ادامه دادیم به امید آسفالت شدن دوباره جاده .
وای ، ای داد بیداد ، دو تا خونه از بنزینی که ایران زدم  دارم ( 15 لیتر ) ، هوا داره تاریک میشه ، جاده هم که نا آشنا و غیر اصلی .
نزدیک ترین پمپ بنزین به ما در شهر khulo  بود که 40 کیلومتر با ما فاصله داشت ، 40 کیلومتر خاکی اونم با دنده یک .
بچه عقب ماشین خوابش برد و من و همسرم از ترس داشتیم  میترکیدیم . هیچ ماشینی هم از این جاده عبور نمیکرد . هر یک ساعت یه ماشین میدیدیم .
یادمه اولای ماه رمضون توی برنامه ماه عسل احسان علیخانی یک سری جوان آورده بود که توی کویر قم ، اگر اشتباه نکنم دریاچه نمک گرفتار شده بودن و دونفرشون از فرط گرسنگی و گرما و تشنگی فوت می کنه ، منم که اون برنامه رو با همسرم دیده بودم ، به همدیگه حرفی نمیزدیم ، اما قشنگ معلوم بود داریم اون برنامه تلویزیونی رو توی سرمون مرور می کنیم ، قشنگ انرژی اش تو فضا بود .
خیلی خیلی ترسیده بودم ، اما دیدم اگر خودم رو ببازم دیگه حتی نمیتونم رانندگی کنم ، بالاخره این چالش که توش گیر کرده بودیم در آینده به یکی از بهترین خاطراتم تبدیل میشه ، که شد ، خداروشکر .
ادامه دادیم ، تا رسیدیم به یک سد خیلی بزرگ ، از نگهبانش پرسیدم چقدر دیگه این جاده خرابه ؟ گفت : 30 کیلومتر دیگه ، همونجا کیلومتر رو صفر کردم تا ببینم این 30 کیلومتر لعنتی کی تموم میشه .
یک خونه دیگه بنزینم هم رفت .
تو مسیر یک سری روستا بود که از هر خونه یکی دو تا چراغ بسیار کمسو روشن بود ، اصلا و ابداً با روستاهای پر نور خودمون قابل مقایسه نبود .
تازه این جاده خاکی بعضی وقتها دو راهی یا سه راهی می شد که تشخیص اینکه مسیر اصلی کدومه ، اون هم توی اون موقع شب کار سختی بود ، هر جا دوراهی یا سه راهی می شد ، از ماشین پیاده می شدیم و چشمی اندازه جاده ها رو در میاوردیم تا بفهمیم کدوم اصلی هستش و کدوم فرعی ، آخرای کار دیگه حرفه ای شدیم و از ماشین هم پیاده نمی شدیم .
تو همین جاده خاکی دو یا سه بار صدای آبشار شنیدیم ، بله درست حدس زدید ، آب همین آبشار از وسط جاده رد میشد و ما باید از توی آب با ماشین رد می شدیم .عمقی نداشت ، اما ترس که داشت .
بالاخره بعد از طی سی کیلومتر رسیدیم پمپ بنزین ، باک رو پر کردم و ساعت رو نگاه انداختم دیدم ساعت 1 بامداد شده ، همونجا توی ماشین ، توی پمپ بنزین خوابیدیم تا ساعتای 7 صبح .
60 کیلومتر مانده بود تا  باتومی  . اما وقتی صبح شد ، دیدیم عجب جاده قشنگیه ، چقدر زیبا و بکر هستش ، اکثر مکانهای توریستی هم توش هست مثل دریاچه ،  پل معلق ، رفتینگ  و ... .
بعداً فهمیدم تورهای یک روزه رو بیشتر از شهر باتومی به اینجا می آورند ، البته با خودروهای مجهز شاسی بلند ، نه با سواری ال نود .
راس ساعت 11 صبح رسیدیم باتومی ، مستقیم رفتیم خونه دوستمون توی خیابان میلیکیشویلی .
گرفتم خوابیدم  تا یک بعداز ظهر .
روز شنبه اولین روز ما بود توی شهر زیبای باتومی ، چون پارسال تقریباً بیشتر مناطق این شهر رو دیده بودیم ، گفتیم این دفعه جاهای جدید تری رو برویم .
ساعت دو بعداز ظهر روز شنبه اولین روز به اتفاق پسرم ، دو نفری  رفتیم پارک آبی باتومی  و تا ساعتای 9 غروب اونجا بودیم .( هر نفر 40 لاری )
پارک آبی روباز در کنار بلوار ساحلی قرار دارد ، سه تا سرسره پیچ در پیچ داره ، سه تا سرسره آبشار و یک عدد سرسره یو مانند ، به همراه دوتا استخر و استخر بازی کودکان .
سرجمع این پارک آبی قابل قبول بود ، اما قابل مقایسه با پارک های آبی ایران نیست ، از لحاظ تجهیزات و هیجان سرسره ها حتی پارک آبی گرمدره هم از این پارک آبی مجهز تر بود .
 
محل قرار گیری عکس پارک آبی   2
رستوران  هم توی پارک آبی وجود داشت ، اما قیمتها زیاد مناسب نبود ، خوبیش این بود مثل پارک های آبی ایران از ایکس ری رد نمیکنن تا ببینند چیزی همراه داری یا نه ؟ 
هر چی دوست داری ببر تو پارک آبی نوش جان کن .
یک ماه قبل به همراه گل پسر رفتیم پارک آبی اتوبان تهران کرج ، دو تا سه بار ما رو گشتند و حتی از ایکس ری هم وسایلمون رو رد کردند .
شام هم رفتیم مک دونالد و جای همتون خالی یه دل سیر همبرگر و سوخاری + سیب زمینی نوش جان کردیم ( هر نفر 13 لاری شد )  ، بعد از شام هم رفتیم بلوار ساحلی و موتور برقی سواری ( کلاً  10 لاری شد )
 
محل قرارگیری عکس 3 مک دونالد
بلوار ساحلی باتومی خیلی زیبا و تمیزه و شما از دیدن اون لذت میبری  ، به لطف تعطیلات عیدفطر تو اون تاریخی که ما باتومی بودیم ، تقریباً همه توریستها به زبون فارسی با هم صحبت می کردند . لهجه های شیرین  اصفهانی ،  شیرازی و جنوبی به وفور شنیده می شد .
نرخ برابری لاری به دلار 2.39 بود .
نرخ خرید دلار در زمان انجام این مسافرت 3760 تومان بود .
پس نرخ هر لاری 1570 تومان می شد .
هر صد دلاری رو تو تاریخ مسافرت ما 239 لاری تبدیل می کردند . توی سطح شهر صرافی ها فراوان هستند و از این بابت هیچ مشکلی نیست .
 
محل قرارگیری عکس 4 صرافی های باتومی
یادمه پارسال نرخ برابری 2.1 بودش و این یعنی واحد پول لاری گرجستان کمی سقوط داشته .
برای روز یکشنبه یک تور یک روزه به کوتایسی و تنگه مارتویلی خریدیم به قیمت سه نفر  130 لاری. البته با چونه و تخفیف .
راس ساعت 8 صبح ون توریستی آمد درب منزل دنبال ما و تور یک روزه ما شروع شد ، مسیر بسیار زیبا که توی مسیر پر بود از کشاورز های محلی ، محصولاتشون رو بساط کرده بودند توی جاده و می فروختند ، از خیارشور گرفته تا نوشیدنی های دست ساز خانگی ، میوه های تازه و صیفی جات .
کلاً توی خرید این تور توافق کردیم که ما رو 4 جای توریستی در مسیر با همین هزینه ببرد  . 
 
محل قرارگیری عکس 5 نمای شهر کوتایسی از بالا
بهترینش همون تنگه مارتویلی بود ، که هم زیبا بود و هم چشم نواز  . در ضمن امکان قایق سواری در تنگه با پرداخت هزینه جداگانه مهیا بود . ( 15 لاری )
در مسیر برگشت هم دو کلیسای بسیار زیبا و قدمت دار رو به ما نشان داد .

 
محل قرارگیری عکس 6 کلیسای کوتایسی
کلاً هر چقدر که در ایران عزیز ما امام زاده داریم ، شما در عدد دو ضرب کن ، به این تعداد در گرجستان کلیسا می بینی .
حدودای ساعت 8 شب با همون ون توریستی برگشتیم به محل اقامتمان ، خسته بودیم ، اما زمان گرانبها رو نباید از دست می دادیم ، پس رفتیم دوباره لب دریا و بلوار ساحلی .
سوار چرخ و فلک باتومی شدیم ( هر نفر 3 لاری ) و کلی لذت بردیم .
کمی هم کنار سمبل عشق (  علی و نینو )  نشستیم .
همون موقع دیدیم چند تا از هواپیما های جنگی دارن تو راسته آسمان بلوار ساحلی حرکتهای نمایشی انجام میدن ، تو آسمان قلب درست کردند .
 
محل قرار گیری عکس 7 قلب در آسمان
شام به یک  رستوران زیبا با موسیقی زنده گرجی به همراه  هنرنمایی گروه گرجی   رفتیم ( جمعاً شام و ورودی رستوران شد 100 لاری ) 
من خاچاپوری و خینیگالی به همراه بادریجانی سفارش دادم ( گشنه ام بود خوب ) خانمم هم یک کباب مخصوص و پسرم هم  کباب  .
 
محل قرار گیری عکس 8 تنگه مارتویلی

با سالاد و مخلفات  و نوشابه . خیلی چسبید  ، جای همه خوانندگان خالی .
روز دوشنبه با ماشین خودمون به سمت بندر پوتی  و کابولتی حرکت کردیم و از زیبایی های جاده و دریا لذت بردیم ، نهار رو هم تو مسیر صرف کردیم  . 
در اواخر تیر ماه یک فستیوال موسیقی در شهر ساحلی آنکالیای گرجستان برگزار می شه و تبلیغات محیطی اون رو در جای جای این جاده میشد دید .
اکثر جوانان مطلع و اهل دل های ایرانی هم به این فستیوال دی جی می روند ، نزدیکترین جشن و فستیوال به ایران عزیز  و قسمت مسلمان نشین ترکیه .
دولت گرجستان هم که از این موضوع اطلاع داره ، خوب میدونه چکار کنه که رونق بیشتری نصیبش بشه .
از یکماه پیش توی ایران ، اخبار این فستیوال رو که دنبال می کردم ، متوجه شدم تمام مردم از روستاهای اطراف آنکالیا در نشستی که مسئولان برگزاری این فستیوال با مردم محلی داشتند ، ضمن تشکر از مسئولان ، خواستار برپایی هرساله این فستیوال شاد در این محل شدند .
رونق بازارهای محلی و کسب و کار ، در تاریخ یک ماهه برگزاری این فستیوال به خوبی برایشان مشهود بوده ، آقا توریست پول میاره ، چه بخواهی و چه نخواهی . قابل توجه دوستان مسئول .
بالاخره این حجم جوان و پرانرژی شکمش باید سیر بشه و جای خواب هم داشته باشه دیگه ...
حوصله رانندگی 120 کیلومتری تا آنکالیا رو نداشتم ( تنبل شدم ) از طرفی خیلی دوست داشتم برم یه سر و گوشی آب بدم ببینم محیط برگزاری فستیوال چه جوریاست ؟
بیخیال شدم و یه کمپ کوچیکی توی پوتی زدم و نزدیکیای غروب دوباره راهی شدیم به سمت باتومی .
شام کجا بریم ؟ مک دونالد ، دوباره ؟ آره دیگه ، ایران گیرمون نمیاد ، باشه ، بزن بریم .
 
محل قرارگیری عکس 9 – نمای باتومی از بالکن آرگو تلکابین

 
محل قرار گیری عکس 10  نمای بندر از داخل تله کابین
روز سه شنبه هم به گشت و گذار در سطح شهر و سرک کشیدن به این ور و اون ور شهر گذشت .
رفتیم بازار محلی ، جایی که کمتر توریست ایرانی به اون سر می زنه ، یک بازار قدیمی کنار ریل راه آهن ، تو سفر نامه های تصویری دوستان به تایلند دیده بودم که یک قطار از وسط بازار رد می شه و برام جالب بود ، همین رو توی باتومی ما دیدیم ، یک قطار باری از جلوی بازار رد می شد و مردم خیلی عادی از جلوش رد می شدن و جیغ و سوت و بوق اون قطار رو در میاوردن .
 
 محل قرارگیری عکس 11 بازار محلی باتومی
کلی خرید های باحال کردیم ، کشمش و گردو و عسل در گرجستان قیمت و کیفیتی خوب دارد ، هر کیلو عسل مرغوب تقریباً 15 لاری .
هر کیلو مغز گردوی سفید و با کیفیت 10 لاری .
انواع سس ها ی دست ساز و ادویه های مخصوص هم در همین بازار موجود بود .آدرس این بازار محلی : روبروی ورودی تله کابین باتومی رو پانصد متر پیاده به سمت بندر پوتی بروید متوجه بازار می شوید .
بازار از دوبخش بیرونی و درونی تشکیل شده ، عکس داخل بازار رو نداشتم ، اما حتماً داخل بازار بروید و از خرید توش لذت ببرید ، توریست های خارجی زیاد بودند داخل این بازار .
یک تفاوت فرهنگی : در بازار های ما انواع و اقسام برنج رو شما مشاهده می کنی با قیمتها و کیفیتهای مختلف ، چون قوت غالب مردم ایران برنجه ، اما اینها قوت غالبشون آرده ، بله آرد . چرا ؟ چون اکثر غذاهای محلیشون با آرد درست می شه . آرد فروشی ها در بازار ، بازاری داشتند . 
خیلی جالب بود برای من به شخصه ، از دیدن این تفاوتها لذت می بردم .
کمی هم چای گرجستان خریداری کردیم ، به همراه سوغاتی های محلی و سس های دست ساز و انواع لواشک ترش محلی . 
نزدیکای غروب دوباره برای آخرین بار کنار دریا رفتیم و با شنا در آب دریای سیاه از این محل خداحافظی کردیم .
چهارشنبه باید برمیگشتیم سمت ایران ، راستی یادم رفت بگم ، خانم روز جمعه امتحان پایان ترم داشت و من موقع برنامه ریزی ها اصلاً یادم نبود ، پس یک روز رو از دست دادم و باید چهارشنبه برگردیم .
صبح چهارشنبه به سمت ترکیه راه افتادیم ، از کدوم مسیر ؟ بله از مسیر مرز سارپی ، من غلط بکنم دوباره برگردم توی اون جاده خراب .
از باتومی تا مرز سارپی بیست دقیقه هم راه نیست ، کلا 15 کیلومتر ، نزدیکای مرز سارپی باک رو با بنزین 1.7 لاری  پر کردیم .
توی همون پمپ بنزین بقیه لاری های موجود رو با لیر ترکیه مبادله کردیم ، برعکس ایران که صرافی باید از n  جای مختلف مجوز بگیری ، توی گرجستان اینطور نیست و تقریباً اکثر مغازه ها تابلوی اکس چنچ یا دوویز رو دارند و واحد های مختلف رو به هم تبدیل می کنند .
من توی سیگار فروشی هم دیدم داشت پول تبدیل می کرد .شایدم صرافی بود که سیگار هم میفروخت .
سریع رسیدیم به مرز و بعد از یک ساعت و نیم مرز رو رد کردیم و راس ساعت  10 صبح اول جاده  هوپا به ترابزون .
به به ، به محض اینکه مرز گرجستان رو رد می کنی و به ترکیه میای یک بازار بزرگ هستش به نام استانبول بازار .
صد البته که تمام برند های ترکیه در اون بازار حضور دارند . با تخفیف ها وسوسه انگیز .
تو همون بازار مقداری دلار به لیر تبدیل کردم و در اختیار بچه ها قراردادم . خودم هم جلوی بازار نشستم بر روی این صندلی ماساژ و با یک سکه یک لیر ی کلی ماساژ گرفتم .
دوساعت برای این بازار از لحاظ زمانی وقت گذاشتیم ، حوله و لباس و سوغاتی خریدیم .
حوله فروشی های جلوی درب ورودی بازار قیمت های خوبی دارند ، یک حوله یک و نیم متری حمام به قیمت 15 لیر .
ما که پارسال از این حوله ها خریده بودیم و کلی هم از کیفیت و جذب آب اون راضی بودیم ، این دفعه هم دو سه تایی حوله خریدیم .
ادامه مسیر دادیم به سمت شهر زیبای ارزروم .
نهار رو در شهر زیبای ارزروم ترکیه میهمان یکی از نمایندگی های اصلی کاچ کباب بودیم ، خیلی لذیذ ، گوشت گوساله رو بصورت یک سیخ بزرگ بر روی ذغال قرار دادند و برای مشتری از روی همون سیخ های بزرگ با چاقو برش می دهند و در سیخ های کوچکی روی میز مشتری سرو می کنند .
 
محل قرار گیری عکس 12 کاچ کباب ارزروم
ما سه نفری دوازده سیخ خوردیم به همراه سالاد ،  نوشابه ، یک سالاد مخصوص ترکیه ای که قرمز بود و اصل جنس بود جمعاً شد 108 لیر ترکیه .
نرخ برابری دلار به لیر تقریباً 3.45 بود ، یعنی هر صد دلاری با 345 لیر تعویض می شد . هر لیر تقریباً 1090 تومان ایران می شد .
ادامه مسیر دادم تا مرز ایران با ترکیه ( مرز بازرگان ) ، ساعت 10 شب رسیدیم به مرز و از ترس اینکه فردا تو شلوغی گیر نکنیم شبانه مرز رو رد کردیم ، دوساعتی در گیر و دار کارهای گمرکی و رد شدن از مرز بازرگان گذشت و ساعت یک بامداد ما در شهر ماکو بودیم .
هیچ جایی برای خواب گیر نیاوردیم و مجبور شدیم به سمت خوی حرکت کنیم ، واقعاً خواب داشت پوستم رو میکند . بچه ها که داشتند چرت مرغی میزدند ، توی مسیر با چند تا از هتل ها و میهمان پذیر های خوی تماس گرفتیم و دیدیم همه پر هستند و جای خالی ندارند . پس مجبور شدم شب رو در یک پمپ بنزین توراهی بخوابم ، خستگی رو از تن به در کنم و صبح ادامه مسیر بدم .
به لطف دولت تدبیر و امید ، چند وقتی است که سرویس های بین راهی خیلی تمیز و مجهز شدند و این برای من که زیاد اهل سفر هستم به عینه مشهود است .
این پمپ بنزین علاوه بر داشتن سرویس های بهداشتی تمیز ، مجهز به دوش حمام هم بود .
بعد از یک هفته به سرویس بهداشتی رسیده بودیم که هم شلنگ داشت و هم آب گرم ، دوباره تکرار می کنم : آب گرم ، آقا این چه وضعشه ؟ تو ترکیه با یه پارچ آب باید رفع حاجت کنی ، توی گرجستان همون یه پارچ آب هم نیست و فقط یه دستمال کاغذی نازک می بینی ، این موضوع خیلی روی اعصاب من بود .
یک نگاهی انداختم دیدم درب نمازخانه بازه و خواب توی ماشین خستگی این راه طولانی رو به در نمی کنه ، از بچه ها خواستم توی ماشین باشند و من یه چهار ساعتی رو روی زمین بخوابم .
به محض اینکه سر رو بر بالین گذاشتم رفتم تو یه عالم دیگه ، صبح هم سرحال از خواب بیدار شدم و بعد از یک آبی به دست و صورت ادامه مسیر دادیم ، صبحانه بین راه سیب زمینی تنوری تبریزی + تخم مرغ آب پز با افزودنی های مجاز میل کردیم و ادامه مسیر دادیم .
ساعت هفت غروب پنج شنبه هشتم تیر 96 هم رسیدیم منزل و پرونده این سفر هم با خاطرات شیرینش بسته شد .
سرجمع از درب منزل تا درب منزل 2982 کیلومتر رانندگی و جاده نوردی کردیم .
و اما در این سفر جمعاً  466 دلار خرج شد . ( اقامت ، خورد و خوراک ، ورودی ها و... )
خرید های قبل از سفر  و هزینه بیمه ها و بیمه خودرو هم 300 هزار تومان شد  که در ایران انجام شده بود .
هزینه بنزین هم توی همون 300 هزار تومان و 466 دلار می باشد .
این دفعه هم هزینه قابل قبولی شد . اگر همین سفر رو داخلی انجام میدادم تو این تاریخی که عید فطر هم داخلش بود ، معلوم نبود چقدر میشد .
نرخ برابری دلار به لاری گرجستان و لیر ترکیه هم که توی سفر نامه گفتم .
سعی کردم توی این سفرنامه نکته های جدیدی رو انتقال بدم ، خیلی ریز و زیرپوستی .
از شما خواننده گرامی هم تقاضا دارم با نظرات سازنده و نقد هاتون من رو خوشحال کنید .
بابت غلط های نوشتاری و لحن نگارش عامیانه و غیر کتابی هم از دوستان معذرت خواهی می کنم .
به امید سفر های بیشتر
با احترام

به دوستان گل توصیه می کنم در کانال تلگرامی من عضو شوید : https://t.me/georgiatravel1396
اگر سوالی و نقدی داشتید در تلگرام  هم در خدمت هستم 

۱۴
فروردين


بعد از چهار ماه کار پرتنش ، انتخاب واحد دانشگاه ، گذراندن روزهای پراسترس آخر شهریور و اول مهر 95 ( با توجه به داشتن بچه دبستانی  (، تصمیم گرفتم سفری را برای نیمه دوم مهر95 برنامه ریزی کنم تا یک هفته ای بی تنش در کنار خانواده سیروسیاحتی کنیم و لختی خوشی بگذرانیم و روحی جلا دهیم ، تا با انرژی بیشتری بقیه ماهها رو به انتظار سفر بعدی ،  سپری کنیم .
چون زمان انتخابی ما برای سفر روزهای منتهی به تاسوعا و عاشورا ( هفته سوم مهر 95 )  بود و میدانستیم اکثر مراکز تفریحی و اقامتی میهن عزیزمان سرویس دهی مناسبی ندارند و یا با نیمی از ظرفیت خود مشغول به کارند و با توجه به اینکه چهار ماه پیش ( تعطیلات خرداد 95 ) به باتومی رفته بودیم و آشنایی مقدماتی که با کشور آرام و زیبای گرجستان داشتم برنامه رو سمت گرجستان چیدم ، اما این دفعه گفتم با توجه به اینکه نمی شه از دریا ، ساحل زیبا و  امکانات آبی استفاده کرد برویم سمت تفلیس پایتخت  .
برای من سفر زمینی یک حس و حال دیگری دارد ، چون قشنگ حس میکنی از یک کشور به کشور دیگری می روی ، از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر ، اما هواپیما که با آن هم تجربه سفر داشتم ، راحتی وصف نشدنی ای که دارد قابل مقایسه با سفر زمینی نیست و هرکدام هم لطف خودش را دارد .
وسیله نقلیه مورد نظر هم قاطر زیبایمان ال نود مدل 94 ( حاصل ازدواج شرکت داچیای رومانی و شرکت رنو ، اما به نسبت خودروهای هم قیمت داخلی به نظر من گزینه مناسبی است ) بود .
مدارک لازم برای سفرهای برون مرزی با خودروی شخصی ( به ترتیب ):
 1- کاپوتاژ خودرو : که در تمامی گمرکات شهرها انجام میشود و هزینه 25000 تومانی را در بردارد .
2-پلاک ترانزیت و مدارک بین المللی شامل گواهینامه و مدارک مالکیت خودرو بین المللی : توسط کانون اتوموبیل رانی و جهانگردی انجام می شود و هزینه 400000 تومانی را در بر دارد و هیچ گونه امتحانی از شما گرفته نمی شود نگران نباشید .
3-بیمه مسافرتی ( لطفا ً سر جدتون ، این بیمه مسافرتی رو جدی بگیرید و بدون بیمه مسافرتی به هیچ جای دنیا سفر نکنید ، بیمه مسافرتی ریسک مریض شدن و هزینه های هنگفت درمان رو در کشورهای دیگر پوشش می دهد ، حتی در بعضی مواقع خدایی نکرده تصادف و نیاز به امبولانس و ... خیلی بکار می آید ، هزینه بیمه مسافرتی تقریبا نفری 25000 تومانی آب می خورد و بصورت اینترنتی قابل دریافت است . )
4-بیمه خودرو در کشور ثالث : که خود مقوله ای است قابل بحث ، شما میتوانید بعد از ورود به کشور به طور مثال ترکیه از بیمه سه ماهه آنها استفاده کنید و هزینه ای تقریبا 200 لیره را در نظر بگیرید و یا برای اخذ بیمه یک ماهه برگ سبز به ترکیه ، به بیمه ایران شعبه مطهری تهران مراجعه کنید که هزینه اش برای من 134000 تومان شد .هزینه بیمه  به مدل و نوع ماشین و کشور مورد نظر برای مسافرت بستگی دارد .
نکته قابل تامل اینکه بیمه ایران تا چهار ماه پیش که به باتومی رفتیم 15 روزه برگ سبز ترکیه رو صادر می کرد ولی این دفعه زیر یک ماه صادر نکردد با کمی تامل دلیلش را می توان فهمید ، چون چند وقتی است ترکیه ، بیمه کمتر از سه ماه صادر نمی کند ، کمی با مسئول مربوطه صدور برگ سبز بیمه کلنجار رفتم و دیدم که دوستان می توانند 15 روزه صادر کنند و توی نرم افزارشون محدودیتی برای این موضوع اعمال نشده ،  ولی رئیس محترم ،  اون آقا یا خانوم مقدس و امضا طلایی ، دستور داده اند و فرموده اند که زیر یک ماه صادر نشود ، بحث دادن 70 هزار تومان اضافه به صندوق بیمه برایم خیلی زور داشت . 
در ضمن بیمه خودرو برای ورود به کشور ترکیه الزامی است ولی برای ارمنستان اختیاری است .
همچنین برای کشور گرجستان بیمه اختیاری است ولیکن برای کشور آذربایجان بیمه خودرو الزامیست .
(( بیمه شخص ثالث خودرو شوخی بردار نیست ، لطفاً بدون بیمه شخص ثالث خودرو سفر نکنید ))
همه چی رو مرتب کردم ، فقط مونده بود نقشه مسیر  و برنامه ریزی برای بازدید از مناطق مورد نظر ، این امر برای کسانی که خودشون سفر می کنن خیلی مهمه ، چون وقتی شما با تور سفر می روید ،  برای شما برنامه می ریزند ولی وقتی خودتون سفر می روید باید با توجه به روزهاتون خودتون برنامه ریزی کنید ، کار سختی نیست ، این روزها به لطف پیامبر تکنولوژی ، گوگل www.google.com  و سرویس های بی نظیرش خیلی کارها میشه کرد . 
یه لیست بلندبالا تهیه کردم که توش برنامه همه روزها و  لحظه ها بود .
نقشه مسیر هم از گوگل دوست داشتنی دانلود کردم ( هم ترکیه و هم گرجستان )
دفعه قبل که به باتومی گرجستان رفتم ، مسیر مناسبی رو توی ترکیه انتحاب نکرده بودم که همین منو دچار دردسر کرد که در ادامه براتون عرض می کنم .
همونطور که می دونین وضع ترکیه از زمان ظهور داعش و جری تر شدن پ کا کا و همچنین کودتای اخیر زیاد مناسب نمی باشد و خیلی امنیتی شده است . پس به صلاح نبود که زمان زیادی را در ترکیه بمانیم . 
با توجه به این مهم ،  ما کوتاه ترین مسیر رو برای رسیدن به گرجستان از ترکیه انتخاب کردیم که یک مسیر تقریبا 350 کیلومتری است به اینصورت : 1-دوغوبایزیت 2- ایغدیر 3- کارس 4- سوسوز 5- پوسوف 6 –ترکگوز در ضمن طبق برنامه ریزیهای من این مسیر رو بین ساعت 10 صبح تا 1 بعدازظهر باید طی طریق می کردیم .

marz mako
جمعه صبح ، 16 مهر 95 از تهران به سمت ماکو حرکت کردیم مسیری 900 کیلومتری که 600 کیلومتر آن اتوبان است و همه چی مرتب ، اما ، امان از 300 کیلومتر انتهایی آن که به بازرگان و ماکو می رسد ، جاده دوطرفه ، گهگاهی یک طرفه ، خصوصاً آخرای مسیر که می خواهی از کشور خارج شوی ... با آسفالت نسبتا ً نامناسب در پاره ای نقاط مناسب .
کشوری که این همه منابع داره ،  جاده ترانزیتش با یک کشور مهم همسایه اش که تمام تبادلاتش تقریباً با این کشور  و کشورهای دیگر اروپایی از طریق این جاده صورت می گیرد ، این طور باشد !!! ، اما خبر خوش اینکه با سرمایه گذاریهای داخلی و خارجی در حال ساخت اتوبان هستیم .( منبع : tabrizmodern.ir )
از تهران تا بازرگان رو تقریبا ً 11 ساعت رفتم ، باتوجه به طولانی بودن راه و صرف نهار و صبحانه در مسیر ، نزدیکای ساعت 20:00 جمعه شب رسیدیم بازرگان و رفتیم یه هتل آپارتمان تمیز به نام بازرگان با شبی 50000 تومان و بدون صبحانه ، پس از تخلیه بارها در هتل آپارتمان رفتم و چرخی توی گمرک زدم ، فاصله این هتل آپارتمان تا گمرک 800 متر بود ، دلار رو هم از همونجا تهیه کردم از قرار هر دلار  36000 ریال و هر لیره 11950 ریال .
من بیشتر پول رو دلار تهیه کردم و مقدار کمی لیره برای مسیر ترکیه و خرید های احتمالی در نظر گرفتم .
همیشه در هر مسافرت خارجی ، تهیه دلار بهترین انتخاب است زیرا نوسانات جهانی در اکثر مواقع به سود شماست ، چیزی که خودم تو این چند سال به کرات شاهدش بودم و حتی برای پول ملی خودمون هم اتفاق افتاد و یه شبه دلار از 900 تومان به 1700 تومان و 3500 تومان رسید ...  بعید می دونم اون دوران طلایی استاد عالیقدر حضرت احمدی نژاد دوست داشتنی رو کسی از یاد ببره ، خصوصاً این جمله قصارشون که : اینقدر تحریم کنین تا .... هیچ کس از یاد نمی برد .
خاطرم هست که سال 93 که به ترکیه رفته بودم نرخ برابری لیره با دلار تقریباً1.9  تا 2 بود ، اما الان 3 رو هم رد کردند و اوضاع سیاسی ترکیه در این نوسانات بی تاثیر نیست .
ساعت 11 به محل اقامتمون برگشتم و برای خواب شیرین خودمو آماده کردم ، ساعت 7 صبح بعد از آماده کردن چای و وسایل صبحانه و ماشین به سمت گمرک حرکت کردیم ، ساعت 9 خروجی ایران رو پس از انجام تشریفات گمرکی  از گیت رد شدیم  و وارد ترکیه شدیم  با توجه به اختلاف ساعتها که به نیم ساعت رسیده ، کمی در ترکیه معطل شدیم ، توی همین معطلی ، شروع به خوردن صبحانه کردیم . توی محوطه گمرک ایران دستگاه دریافت عوارض خروج از کشور نصب کرده اند تا راحت تر این عوارض از من و شما اخذ شود ، نفری 25 هزار تومان ، عوارض شهرداری هم حذف کردند ، این دستگاهها رو توی فرودگاه امام سال 92 دیده بودم ، اما مثل اینکه جدیداً در گمرکات زمینی هم راه اندازی شده است ( اصل مشتری مداری )  . مدارک رو به باجه مورد نظر دادم و مهرهای ورودمون به ترکیه  و مهر خودرو روی پاسپورت من خورد ، راس ساعت 10 صبح شنبه سفر ما از ترکیه به گرجستان شروع شد . همون مسیری که اشاره کردم : 1-دوغوبایزیت 2- ایغدیر 3- کارس 4- سوسوز 5- پوسوف 6 –ترکگوز
 
محوطه مرزی گمرک بازرگان
اتوبانها و جاده های ترکیه ، برخلاف جاده های ما که همیشه ترافیک نسبی برخورداره ، همیشه خلوته ، دلیلش هم اینه که انرژی اونجا مثل ایران مفت نیست . بنزین لیتری 5 لیره تقریباً  و همین باعث می شه مردم بیشتر از حمل و نقل عمومی استفاده کنند ، انصافا هم سیستم حمل و نقل خوب و ایمنی داره همچنین ناوگان حمل و نقل هوایی خوبی هم داره .
توی کل راه تا مرز ترکیه با گرجستان ، شاید اغراق نباشه اگر بگم 30 تا ماشین  دیدم .
 
آرارات با شکوه
همین باعث می شه که شما با لذت بیشتری رانندگی کنید و آرامش بیشتری هنگام رانندگی داشته باشید .
خاطره ای از سفر قبلی  : ((  در دفعه قبل که حدود چهار ماه پیش به باتومی رفتیم ما مسیر ایغدیر ، کارس ، شاوشاط ، آرتوین ، هوپا رو انتخاب کردیم ، این مسیر تا کارس همه چی خوبه ، اما از کارس به بعد جاده باریک می شه و گردنه فراوان دارد و به هیچ عنوان گرینه مناسبی نیست ، در ضمن ما یک تجربه بدی هم داشتیم : تو نزدیکیای شاوشاط ناگهان یک نفر بی دلیل پاره سنگی به شیشه جلو ماشین کوبید که شیشه جلو خورد شد و همین امر مشکلات زیادی برامون درست کرد . 
 من هم یک لحظه ،   احتمال راهزنی رو دادم برا همین بی تفاوت به شکستن شیشه ادامه مسیر دادم و از سرعتم حتی کم هم نکردم ، چون اگر صبر می کردم توی نقشه دزدها بازی کرده بودم و همه چی به نفع اونها تموم می شد و معلوم نبود چه بلایی سر من ، خونوادم و مالم می امد ، همیشه سعیم تو اینه که انتخاب هام اینطوری باشه ، همین باعث آرامش بیشتر زندگی آدم می شه ، صد کیلومتر جلوتر ایستادم ، نزدیکیای مرز با گرجستان ، شیشه فقط خسارت دیده بود و به بدنه آسیبی نرسیده بود . ( از مسیر شاوشاط عبور نکنید ، من اینو قبلاً از یه جهانگرد تو یه سایتی خوانده بودم اما جدی نگرفتم ... ) این خاطره از سفر قبل باعث شد به محض رسیدن به دوراهی کارس یاد این خاطره بیفتیم و کلی از ترس اون لحظه ، بخندیم .
ناگفته نمونه که بخاطر همین شیشه شکسته ، پلیس مرزی گرجستان کلی به ما مشکوک شد و ما رو بازجویی کرد ، تا خیالش راحت شد که راست می گوئیم ، حتی من از مکالماتشون با مرز ترکیه با ایران هم فهمیدم که از طرف ترک خواستن ، دوربین های مداربسته رو چک کنن تا ببینن من راست میگم یا نه !!! 
چقدر یه پلیس مرزی باید چابک باشه که بتونه در لحظه استعلام کنه از پلیس مرزی کشور همسایه اش ؟ 
که برو ببین این ماشین صبح امروز از ایران وارد ترکیه شد ، شیشه اش سالم بود یا نه ؟ 
بعد از اینکه مطمئن شدند راست میگم ، مهر رو روی پاسپورتم زدند و عذر خواهی کردند. )) اتمام خاطره سفر قبلی
ادامه مسیر دادیم تا رسیدیم به مرز ترکیه با گرجستان که به مرز پوسوف معروف است . تشریفات اداری در سریعترین زمان ممکن انجام شد و راس ساعت 14:10 شنبه ، وارد خاک گرجستان شدیم .
کم کم داشت گرسنگی به ما روی خودشو نشون می داد اما قصد کردیم تا جایی که می تونیم ادامه بدیم ، چون قبل از تاریکی هوا می خواستم به تفلیس برسیم ، این که در نیمه دوم سال سفر می کنید خیلی شرایط فرق می کنه ، چرا ؟ چون زودتر هوا تاریک می شه و برای کسانی که مثل من محتاط تر می خوان عمل کنن و قبل از تاریکی به مقصد برسن ، کار رو یه خورده ای سخت می کنه .
شما تو کشوری که غریبی و به فرهنگ رانندگی شون اشراف نداری داری سفر می کنی ، روز انتخاب مناسب و عقلانی  تری است .
یه نکته جالب اینکه به محض ورود به گرجستان ، طبیعت لطف خودشو به ما کرد و یه درخت سیب لب جاده برامون قرارداد ، تا سیبی نوش جان کنیم و کمی خستگی راه را از تن برون کنیم .
 
درخت سیب کنار جاده ، ابتدای جاده واله به تفلیس
دوباره بعد از یک ربع استراحت به سمت تفلیس حرکت کردیم ، جاده ای زیبا شبیه به جاده چالوس خودمان اما شلوغ تر از جاده های ترکیه ، دلیلش هم ارزون تر بودن قیمت سوخت در این کشوره ، هرلیتر به پول ما : 1750 تومان تقریباً . تا صد کیلومتر اول جاده خوبیه صد کیلومتر بعدش یه بزرگراه عالی تا خود تفلیس ( کل مسیر تقریبا 200 کیلومتر )
 
جاده زیبای واله به تفلیس
 
اتوبان به سمت تفلیس و تابلویی که مسافت رو تا تهران و ایروان درج کرده
یه نکته ای که خیلی نظر منو به خودش جلب کرد اینکه به نسبت کشورهایی که سفر کردم (اطراف ایران ) ، گرجستان دارای پلیس بسیار مجهز و به روز و همچنین با اخلاق و سالمی است .
پلیس تمام تلاش خودش رو میکنه تا به شمای توریست فارغ از هر نوع ملیتی خوش بگذره و احساس امنیت کنید .
برعکس کشور آذربایجان و ارمنستان که پلیس سمبل فساد و اخاذی است ، بی دلیل خودروی شما را نگه میدارند و تا از شما اخاذی نکنند بیخیال نمی شوند . این تجربه شخصی سفر خودم به این کشورها بوده است .
ساعت 18 به وقت ایران ( ساعت ماشین رو به وقت محلی تغییر ندادم ) به تفلیس رسیدیم و یک ساعت و نیم به دنبال هتلی بودم که از قبل رزرو کرده بودیم .
www.booking.com  به لطف این سایت و تکنولوژی های جدیدی که به بازار اومده خیلی از شغلها تا چند وقت دیگه باید تعطیل کنند .
4شب در تفلیس رو در سایت بالا جمعاً باقیمت نازل ،  85 دلار رزرو کرده بودم ، بدون داشتن کارت اعتباری ، که این هم از مزایای مرگ خواستن برای جهانه ، شما نمی توانید به نام خودتان کارت معتبر بین المللی داشته باشید ، تحریم های بین المللی ، البته هستند شرکتها و دوستانی که به نحوی این کارت رو با دریافت مبلغی در اختیار شما قرار بدن . مثل کارتهای هدیه بانکهای خودمان .
هتل بی ستاره ای بود ، ولی رفرنس های خوبی داشت ، معیار من هم رفرنس بود و نزدیکی به مناطق دیدنی تفلیس و همچنین مترو ، فاصله ما با ایستگاه متروی (( آوالباره )) تقریباً 400 متر بود و همین تو کاهش هزینه های ما نقش بسزایی داشت ، هزینه استفاده از مترو با تفلیس کارت 1 لاری برای هر نفر بود . 
نکته جالب دیگه ای که تو این سفر خیلی منو تحت تاثیر قرار داد داشتن تم مسیحیته کشور گرجستانه ، شما سرت رو هر طرف بر گردونی یه کلیسایی میبینی ، مثل امام زاده های خودمون ، همه جا هستند .
مردمش مذهبی هستند و حتی جونها هم از این گزینه مستثنی نیستند ، اینجاست که حس می کنی و به خودت میگی فلانی اگه اینجا به دنیا اومده بودی  یه مسیحی بودیا ...  !!!
یکی دیگه از فرق های فرهنگیشون با ما ، اینه که ، دین مقوله ای است کاملاً شخصی ، و حتی توی خانوادهاشون بحثی با هم در مورد انجام فرائض دینی ندارن ... ( منبعش صحبت با چند جوان از خدمه هتل در رابطه با این موضوع بود )
یک ساعتی توی تفلیس چرخیدیم تا تونستیم هتل رو پیدا کنیم ، اکثر مردم گرجستان روسی بلدن و زبون خودشونو ، جوانها که بتونن شما را به زبان انگلیسی راهنمایی کنند ، زیاد هستند . گهگاهی هم ترکی کار راه بنداز هستش .
تقصیر خودم هم بود ، من باید نقشه آفلاین رو از گوگل دانلود می کردم تا کمتر سرگردان بشم ، اما سفر است دیگر ، به فال نیک می گیریم .
ساعت 19:30 رسیدیم هتل ، یه استراحت کوتاه کردم و یک نقشه توریستی از هتل گرفتم و نگاهی به نقشه انداختم تا برنامه های قبلیم رو با این نقشه اولویت بندی کنم .
هدف من از روز اول توی تفلیس بازدید از پل صلح ، میدان آزادی ، نارین قلعه و مجسمه مادر ، باغ ملی ، موزه تفلیس بود .
 
مجسمه مادر که در یک دست به رسم مهمانوازی با میمانان کاسه دارد و در دست دیگر برای دشمنان شمشیر
به جز موزه همه برنامه های روز اول رو تونستم اجرا کنم و به همسر و پسرم نیز ، حسابی خوش گذشت .
نکته مهم اینکه توی موزه تفلیس شما با عکسهایی از دوران قاجار و حتی رضاشاه کبیر روبرو می شوید و خیلی جالبه ، اگر تفلیس رفتید ارزش دیدن رو داره .
هتلی که گرفتم بدون صبحانه بود و اما ،  ما با ماشین آمده بودیم و تا بن دندان مجهز ، همین باعث شد هزینه های ما به شدت کاهش پیدا کنه ، ناگفته نماند که  4 وعده رو توی این مدت بیرون از هتل صرف کردیم و اون هم غذاهای محلی از قبیل خینیگالی و خاچاپوری و بادریجانی  و متسوادی که شبیه شیشلیک خودمونه .
 
خاچاپوری خوش مزه
الباقی وعده های غذایی رو با اتکا به صندوق عقب ماشین و به لطف مواد اولیه و تازه محلی تهیه کردیم که نقش به سزایی توی ارزون تمام شدن این سفر ایفا کرد . گوشت در گرجستان بسیار ارزان بود .نصف قیمت ایران .
تبلیغات بزرگ روی بیلبوردها برای سیگارهای معروف هم برایم جالب بود ، در جاهای پر ازدحام شهر مثل مترو و اماکن دیدنی و جاده ها ، شما تبلیغات سیگار رو می دیدی .
در روی پل صلح در گرجستان با چند هموطن جوان مجرد برخورد کردم که روی تیشرت هایشان عکسی از آقا محمد خان قاجار همراه با نام به انگلیسی چاپ کرده بودند ، مردم گرجستان کینه شدیدی از این شاه ایران دارند ، کسی که باعث کشتار بسیاری از این مردم و کوچ اجباری آنان به کشورهای مختلف از جمله ایران ( فریدون شهر اصفهان ) شده بود . واقعاً از ایرانی بودنم خجالت کشیده بودم ، اما آنها با خنده های بلند و تمسخر مردم به کار خود ادامه می دادند ، شاید اگر پلیسی در آن حوالی متوجه می شد ... .
 
رود زیبای کورا
واقعاً این ایده های ناب مردم آزاری رو از کجا میارن ؟؟ و چرا باید مردم به این خوبی و بی آزاری رو رنجوند تا به همه ایرانیان بدبین بشن ؟؟؟
روزدوم : یک تور خریدیم برای منطقه کازبگی که نزدیک مرز با روسیه هستش ( فکر کنم اسمش مرز لورسی باشه)  و منطقه ای بسیار زیبا ، توی مسیر هم چند جای دیدنی مثل آنانورای وجود داشت که از آنها بازدید کردیم .
قیمت تور کازبگی از میدون آزادی تفلیس نفری 60 لاری بود ( هر لاری در زمان انجام این سفر معادل 1530 تومان بوده است ) نرخ برابری دلار به لاری هم 2.3 بود ، و اینکه در شهرهای دورتر از پایتخت این نرخ نوسان داشت مثلا در کازبگی تابلوی مغازه های Exchange   یا صرافی روی 2.1 بود .
 
سد  آنانورای ، در مسیر کازبگی
 
آنانورای
کشور گرجستان به شدت پایبند به برنامه جذب توریست است و برای همین منظور زیر ساختهای خوبی برای این صنعت در شهرهای مختلف خودش فراهم کرده است ، کلاً توی سفر به این کشور شما حس می کنید که این کشور درحال پوست اندازی بزرگ است و در گوشه،کنار شهر هم پرچم اتحادیه به چشم می خورد .
برنامه بازدید از کازبگی ساعت 9 صبح شروع شد و تا به میدان آزادی تفلیس رسیدیم ساعت 7 غروب شده بود ، خیلی خسته شده بودیم . بخاطر آشنا نبودن به جاده ها و ترس از مواجهه با حوادث من این تور رو خریدم که در پایان روز کلی خوشحال شدم که این مسیر رو رانندگی نکردم ، خیلی دور بود و اگر رانندگی می کردم لذت مسیر رو نمی بردم و فقط خستگی به تنم می موند .
     
عکسهایی از کازبگی
روز سوم به بازدید از حمام های سولفور و گشت و گذار در شهر و بازدید از شهر سنگی و دیدار با مردم محلی  (( عضو در سایت کوچ سرفینگ )) گذشت .
   
کلیسای جامع سامبا
صحبت با مردم محلی هر منطقه شما رو با فرهنگ بومی ، نگرش به دنیای پیرامون ، خدا ، باید ها و نباید ها و عرف اون جامعه آشنا می کنه و به نظر من این چیزهاست که باعث فروتن شدن انسان می شود و من خیلی خوشحال از اینکه پسر 7 ساله ام در حال مکاشفه فرهنگ جدید است .
دیدن و لمس فرهنگ دیگر و احترام به عقاید و باور های اونها برای من به شخصه خیلی مهمه ، در کلیسای جامع سامبا وقتی پدر مقدس از کنار مردم رد می شد ، صلیب آویزان بر گردن او را می بوسیدند ، جایی که من نشسته بودم ( در کلیسا ) و در حال لذت بردن از آداب و رسوم مردم بودم به چشم خود دیدم یک خانم حدود 45 ساله در حالی که نان محلی گرجی شبیه قایق (ایمرولی از غذاهای گرجی رو با این نون درست می کنند ) با خودش به کلیسا آورده بود به پدر داد ،  تا ایشان با خواندن ادعیه و مناسک مخصوص به خود آن را تبرک کند .چقدر این رسم آشناست .
باز به پل صلح برگشتیم و از دیدن رود زیبای کوری ( کورا ) ، لذت بردیم ، رودی که از ارس زیبا سرچشمه دارد ، ارس در فرهنگ چند کشور نقش دارد ؟ همینطور کوه با شکوه  آرارات ، که هروقت به آن می نگرم مو بر بدنم راست می شود .
 
پله برقی متروی تفلیس
استفاده از متروهای شهر ایروان کشور ارمنستان و شهر تفلیس گرجستان رو به همه پیشنهاد می کنم ، تجربه لذت بخشی هستش ، متروهایی قدیمی و البته بسیار بسیار زیر زمین . نزدیکیای هسته زمین 
روز چهارم هم به دیدن منطقه متسختا رفتیم و کلی لذت بردیم . 
چیزی که خیلی جالبه زبان گرجی بین حروفشون در اکثر موارد ، حرف صدا دار ندارن و به هم چسبیده اند ، برای ما تلفظ کلمات رو تابلوها کمی سخت بود . مثلاً همین منطقه معروف Mtskheta ، برای من که عاشق کشف هستم این زبان ، گویش و نوشتار خیلی جالب بود .
 
این ماشین جلوی ایستگاه مترو بود ، برام جالب بود بشینم منتظر بشم تا دور زدنشو ببینم  اما نشد
گرجستان برای من خیلی تجربه لذت بخشیه ، خیلی مردم آروم و مهربونی داره ، فرهنگ و غذای خوبی هم داره و واقعاً کشور زندگیه (به نظرمن)  . چهار روز و پنج روز برای دیدن زیبایی های این کشور خیلی کمه ، اگر شما بخواهید واقعاً این کشور رو ببینید ، اغراق نیست اگر بگویم یک ماه هم کم است .
روز پنجم روز بازگشت از گرجستان به سمت ترکیه دوست داشتنی بود ، قصدمون این بود که صبح بعد از صرف صبحانه در هتل به سمت مرز با ترکیه برویم و بعدش در شهر ایغدیر ترکیه بخوابیم ، تا همسرجان خریدی کند و تمدد اعصابی برایش بشود . پس حرکت بسوی مرز ترکیه ساعت 9 صبح چهارشنبه آغاز شد و برای ساعت 14 مرز پوسوف رسیدیم ، توی مسیر کلی توقف داشتیم ، برای خرید میوه های خوشمزه گرجی از کشاورزان لب جاده و گرفتن عکس یادگاری ، تماشای طبیعت بکر و  ... .
قبل از خروج از مرز گرجستان ( واله ) و ورود به خاک ترکیه ( ترکگوز) از همسر جان خواستم که با سکه ها و اسکناس های لاری مانده در دستمان خرید ملزومات نهاری را بکند ، لسیت کوچکی تهیه کردیم که شامل سوسیس و نوشیدنی و مقداری تنقلات شد ، کل لاری هایمان هم به 20 لاری می رسید ، من نزدیکیای شهر مرزی واله رفتم برای بنزین زدن و همسرجان و پسرم رو کنار فروشگاهی پیاده کردم .
به تمام دوستانی که قصد سفر به این کشور رو دارند توصیه می کنم حتما ً کشمش ، گردو ، عسل این کشور رو برای سوغات امتحان کنند ، هم قیمت خوبی داره و هم کیفیت خوبی .
  
بساط عسل و گلابی از کشاورزان محلی
گلابی در اقسام مختلف ، تمشک ، سیب و انواع و اقسام انگور ( کشور پر انگوری است )
 میوه ها اصلاح ژنتیکی شده اند و من به شخصه چیزی به شکل ارگانیک در فروشگاهها و بساط دست فروش ها ندیدم .
 
کف بینی روی پل رود کورا 
ساعت 14 تقریباً وارد خاک ترکیه شدیم و من میدونستم تا ایغدیر 3 الی 4 ساعت راهه ، اما دوست داشتم نهار رو توی راه میل کنیم و لذت ببریم ، پس دوراهی کارس و سوسوز رو به سمت دریاچه کارس رفتم که به باور خیلی از دوستانی که هم وان رفته اند و هم کارس ، دریاچه کارس حس بهتری دارد .
 
دریاچه بکر کارس
نهار رو کنار دریاچه زیبا و خلوت کارس صرف کردیم ، با کمی سوسیس که از گرجستان خریدیم و یک کنسرو ذرت مکزیکی و کمی ادویه که در صندوق عقب داشتم  ، غذای با عشقی درست کردیم و لذت بردیم .
دریاچه کارس خیلی خلوت بود و به من حس دریاچه نئور ( نزدیکای خلخال ) منتقل کرد  ، یه چیزی رو تا یادم نرفته بگم : توی خاک ترکیه اصلا ً شما احساس غربت نمی کنید ، انگار کشور خودته  (خیلی برامون جالب بود و هر بار که به ترکیه سفر می کنم همین حس رو دارم ، به امید روزهای بهتر برای این کشور زیبا .)
یک ساعتی رو برای صرف نهار و استراحت کنار دریاچه معطل شدیم و بعد  به سمت ایغدیر  سرازیر شدیم. مسیر زیبا و خلوت .
 
چشمه ها در جاده های ترکیه با این علامت مشخص شده
راس ساعت 19 به ایغدیر رسیدیم و یک راست رفتیم هتل لطیف ، دفعه قبل هم تو همین هتل موندیم ، 3 ستاره است و توی مرکز شهره و به محض ورود به شهر تابلوش رو میبینید .
شبی 70 لیره با صبحانه ، به نسبت قیمتش می ارزه ، هتلش 10 سال ساخته ، اما قابل قبوله و تمیز . وای فای داره و صبحانه سلف شامل : تخم مرغ آب پز ، دونوع مربا و شکلات صبحانه ، پنیر ، کره و چای ( ریزه )
برعکس کشور ما که چای تولید داخل زیاد مصرف نمی شود ، مردم ترکیه علاقه وافری به چای خودشون ، مخصوصا ً چای ریزه دارند و این چای رو توی تمام کافه های سطح شهر می تونید نوش جان کنید (1 لیر) با آن استکان کمر باریک و نعلبکی های قرمز روی صندلی چوبی در حال نظاره شهر ، کافه نشینی در ترکیه خیلی باب است و من به شخصه لذت می برم .
 
بنری در شهر ایغدیر به مناسبت روز عاشورا
وسایل رو گذاشتیم داخل هتل و گفتیم گشتی توی شهر بزنیم برای خرید ، ما شب شام غریبان امام حسین یعنی چهارشنبه شب توی ایغدیر رسیده بودیم ، ایغدیر به دلیل نزدیکی اش با مرزهای ایران و تناسبات قبلی ، دارای اکثریت شیعه است و همین باعث شد که ما اون شب حس کنیم وسط میدون خراسون تهرانیم ، عزاداری توی شهر برقرار بود اما همه فروشگاهها مثل میگروس و ال سی وایکیکی و ... باز بودند .
یک راست رفتیم به فروشگاه ال سی وایکیکی ایغدیر ، که با هتل فاصله ای 600 متری داره ، جلوی فروشگاه یک آبمیوه فروشی بود که همونجا جلوی چشم شما با یک دستگاه پرس دستی آب میوه مورد نظر شما رو میگرفت و به شما تقدیم می کرد 5 لیره . آب انار ترش ترش و کمی گس ، با نمک  
به هتل برگشتیم و همسر و پسرم از خستگی به خواب عمیقی رفتند ، انگار اونها رانندگی کردند ، اما من به لابی رفتم و تا با مسئول هتل که چون دوباره به این هتل رفته بودم خوشحال بود ، گپی بزنم .
متاسفانه بعد از کودتای تیرماه صنعت گردشگری ترکیه افت چشم گیری داشته ، قبل از اون هم که به لطف داعش و حملات پ کا کا این صنعت در این کشور رو به زوال رفته بود ، کودتای تیرماه هم مزید بر علت شده بود .
مسئول هتل که مرد خوش برخوردی بود از وضعیت جاری می نالید  و برایش آرزوی روزهای بهتر کردم ، اما خودم هم می دونم شاید به این زودیها این کشور روی خوشی رو نبینه ، دلیلش هم ورود حزبی که اسلام گراست ،  است به صدر حکومته .
ترکیه نفت و گاز ندارد ، بیشتر اقتصادش روی گردشگری  برنامه ریزی شده است ولی طبق گفته مسئول هتل الان چندی است که بازار گردشگری داخلی ترکیه هم کم فروغ شده و به آن امیدی نیست .
ساعت 12 به اتاق برگشتم و یک دوش آب گرم گرفتم و خوابیدم ، صبح پنج شنبه بعد از صرف صبحانه در هتل به سمت ایران عزیز حرکت کردیم ، فاصله ایغدیر تا مرز ایران تقریباً 80 کیلومتر است .
در هنگام صرف صبحانه در هتل با صحنه آزار دهنده ای روبرو شدم و اون هم برداشت آزوقه مسیر از میز سلف توسط هموطنان عزیز تر از جان ، خیلی حرکت زشتی هستش ، من خودم با هزینه کم مسافرت می کنم و صادقانه عرض می کنم ، توی کل این سفر 4 بار بیرون غذا رو صرف کردیم و بقیه رو با مواد غذایی کنسرو ویا مواد اولیه در محل خریداری شده تهیه می کردیم گذراندیم ، ولیکن به خودم اجازه نمی دهم که این کار زشت رو انجام بدم ، فارغ از هر گونه زنده باد و مرده باد و هر دینی ، خیلی زشته !!! این قانون سلف تو کل دنیاست که شما حق بردن بیرون رو نداری ، ولیکن متاسفانه این امر توسط کسانی انجام می شود که هیچ گونه آشنایی با همچنین سیستمی ندارند و تذکر به آنها باعث هتک حیثیت شما می گردد . 
یک بار در آنتالیا ،  که به یک هموطن دوستانه و خیلی آرام و نزدیک گوش مبارکش گفتم این کار بده و میان باهات برخورد می کنند و شما سفیر فرهنگی ایرانی ، ایشان فرمودند 1-به توچه 2- به اینهایی که گفتی اعتقادی ندارم 3- به توچه .  
این حرکات ناشایست رو تو فرهنگمون ، باید خودمون اصلاح کنیم ، مثل شوخی و جوک ساختن برای گویش ها و قومیت ها که چندی است جوکی برایش ساخته نمی شود یا کمتر شده ، پس یعنی تو این زمینه با فرهنگ شدیم . پس این هم می شه درست کرد و کار نشد نداره .
ساعت 10 صبح وارد مرز ایران شدیم و سربازان مرزی همه جای ماشین رو گشتند ، همه کیفها و همه ساکها ، من هم با لبخندی به کارشون نظاره می کردم .
اینها امنیت آفرینان سرزمین من هستند ، اما چرا دستگاه پیشرفته ای ندارند ؟ با دست و حس ششم کار می کردند و البته توکل به خدا .
از سربازان و درجه داران مرزی که بسیار مودب بودند پرسیدم چرا شما مجهز نیستید ؟ مگه خبر ندارید دورتادور ایران نا امنیه ؟
مگه چقدر هزینه داره شما به پیشرفته ترین دستگاه مجهز بشید ؟ اصلاً برای امنیت یک کشور مگه میشه بحث هزینه رو کرد ؟ خلاصه کمی با هم گپ زدیم و منو به قسمت ارزیاب گمرک راهنمایی کردند .
همسر و پسرم از درب دیگری وارد شدند تا مهر ورود به میهن رو ثبت کنند و من تنها بودم و ماشین رو می بردم .با ماشین به سمت ارزیاب گمرک رفتم ، از دو آقایی که ایستاده بودند دقیقا ً همین جمله رو پرسیدم : ارزیاب گمرک شما هستید ؟
-فرمایش ؟
باید چه کار کنم ؟
-برو تو کار داری .
ماشین رو همون جا پارک کردم و حس کردم این آقا یه خورده  بهش برخورده ازش سوال پرسیدم ، که ارزیاب شمایی !!! 
خودش دوباره رو کرد به من و گفت : شما مسیرت الان اینجا میفته و حالیت می کنم .
من هم زیاد شوکه نشده بودم و فهمیدم با چه بزرگواری طرفم ، بهش گفتم شما تحصیلاتت چیه گذاشتنت اینجا؟ یا از طرف حراست معرفی شدی و پله های ترقی رو یک شبه طی کردی ؟
انتظار نداشت این جواب رو بشنوه ، نمی خواست کم بیاره ، دوباره گفت حالیت می کنم . منم گفتم ، تربیت توی محیط خانواده شکل میگیره و نباید از کسی توقع داشت ، از شما هم توقعی نیست ...
یه کم فکر کرد ببینه چی میگم و از حرکت چشماش متوجه شدم نفهمیده ، همکاراش هم که کنارش بودن و شاهد این جریانات بودند منو به اتاقی بردند و کارام رو انجام دادند ، ارزیاب رو کس دیگری انتخاب کردند ، با نهایت احترام کارمو انجام دادند ، از مسئولشون دلیل این کار و این چکشی برخورد کردن اون همکارشون رو پرسیدم که گفتند : این با بچه های تهران مشکل داره ، پلاک شما جفت بوده ، این هم دیده ، نکته اینکه من تو اون موقع که مرزداران در حال گشتن ماشین بودن ، پلاک بین المللی رو باز کردم و گذاشتم صندوق . 
همین باعث شده بود پلاکمو ببینه و باقی ماجرا ...
نمیدونم چه خاطره بدی از بچه های تهران داشت که اینجوری سر من خالی کرد ، اما در آخر برای اینکه خودم زیاد درگیرش نشم ، بعد از خروج از گمرک مرزی ، رفتم و بهش گفتم همه مثل هم نیستند دوست عزیز اگر کسی برخورد بدی با شما داشته ، شما نباید بسط بدی به همه ، اونم عذر خواهی کرد و با هم یه چایی خوردیم و کلی هم خندیدیم  .
چایی که توی گمرک خوردم و برای پرسنل دم میکردند منو برد به خاطرات دوران سربازی ام 10 سال پیش
بهش میگفتیم چای مشت نشان و بعد از یه مدت خوردنش دیگه نمیتونی چای دیگه ای بخوری .یادش بخیر.
خلاصه ساعت 11 صبح پنجشنبه سفر ما تمام شد و ما به سمت تهران حرکت کردیم .
و اما هزینه های سفر 7 روزه :
کل بنزین مصرفی 208 لیتر
بنزین خریداری شده در ایران :157 لیتر 
بنزین خریداری شده در گرجستان :51 لیتر از قرار هرلیتر 1530 تومان تقریباً
هزینه بنزین کل به تومان :    235 هزار تومان
کل هزینه هتل ها 1شب  ایران ( ماکو)  -  3شب گرجستان  ( تفلیس ) و 1شب  ترکیه (ایغدیر ) : 
434000 تومان
کل کیلومتر طی شده در این سفر : 3500 کیلومتر
در این سفر 300 دلار و 120 لیره ترکیه و 371000 تومان  خرج شد
کل هزینه های این سفر  به تومان : 1590000 تومان که برای یک سفر یک هفته ای برون مرزی برای سه نفر قابل قبول است .
تفلیس شهر قشنگی است و مسلماً با استانبول زیبا قابل مقایسه نیست ، اما دیدن هر فرهنگی ارزش خودشو داره ، یه جا خوندم که شما به جاهایی که سفر می کنید ، آنجا جزئی از شما می شود . مفهومش این بود که نوشتم .
ناگفته نماند که به دلیل ناامنی های اخیر ترکیه ، گردشگران ایرانی و غیر ایرانی این کشور رو در انتخاب های خودشون قرار دادند و آینده روشنی برای صنعت گردشگری این کشور میشه پیش بینی کرد .
توی تفلیس ، تو هتل یکی از شبها خواب بودیم ، صدای انفجار از نزدیکی مون شنیدیم ، اما از این انفجارهای نورافشانی ، صدا نزدیک بود ، رفتیم ببینیم چه خبره ؟ یکی از رسومی که برام جالب بود این بود که وقتی توی گرجستان بچه ای به دنیا میاد ، خونواده اش دم در بیمارستان جشن میگیرن و از این نورافشانی ها می کنند ، مردم هم به سمت محل جشن می روند و پذیرایی  می شوند ، خلاصه دنبال بهانه هستند برای شادی .
با شیرینی و نوشیدنی و آرزوی عمری پر بار برای کودک تازه متولد شده ، رسم زیبائیست .
این رسم رو توی باتومی هم دیده بودیم . به امید جایگزینی این رسم زیبا به جای گرفتن جان یک حیوان ، جلوی پای نوزاد .
چند نکته برای کسانی که با خودروی شخصی به مسافرت های خارجی می روند :
1-به هیچ وجه با خود قرص بدون نسخه پزشک نبرید ، یک برگ استامینوفن کدئین و یا پروفن  می تواند سفر شما را تلخ کند .
2-شماره های سفارت ایران در کشور مقصد رو همیشه به همراه داشته باشید .
3-از سوار کردن غریبه ها لب مرز  و .. خودداری کنید ، نه گفتن رو جدی بگیرید .
4-از جاهای معتبر توی ایران دلار و ارز بخرید و رسید بگیرید ، اگر از دست فروش بخرید و دلار ها تقلبی باشه ، دردسر بزرگی براتون درست می شه ، شاید یکم گرونتر بشه اما از جاهای معتبر ارز تهیه کنید . 
5-به فرهنگ ها و عقاید دیگر احترام بگذارید ، باور کنید فقط جمعیت شیعه ایران به بهشت نمی رود و بقیه به دوزخ .
6- قبل از سفر به هر کشور ، از فرهنگ اون کشور به طرق مختلف اطلاعات کسب کنید ، شما نماینده ملت ایران هستید . 
در آخر از همه دوستانی که وقت گذاشتند و این سفرنامه رو خواندند ، تشکر می کنم .
اگر سوالی داشتید در قسمت نظرات در خدمت بزرگواران هستم . 
با احترام 

به دوستان گل توصیه می کنم در کانال تلگرامی من عضو شوید : https://t.me/georgiatravel1396
اگر سوالی و نقدی داشتید در تلگرام  هم در خدمت هستم